کوتاه ترین فرصتی را که می یابیم، به خانه دوست عزیزما جاوید جلال زاده در شهر «مالمو» ی سویدن جان خود را می رسانیم. این بازدیدها برای جانبین ما خیلی لذت بخش است زیرا، خانمم معصومه با فاطمه جان خانم جاوید جان، میچد دخترم با نورین و ماهین جان دختران جاوید و من با خود جاوید جان «شیربز» بازی می کنیم، می خندیم، بحث می کنیم و خلاصه در کنار هم فوق العاده خوش هستیم. اتفاقاً همین امروز که شنبه است، باز به خانه جاوید جان هستیم. بهرحال...
ساعت 3، زمانی که جاوید جان بیرون رفته بود برای خرید نان خشک، در یاهو میسنجر آنلاین شدم و دیدم آقای ورسی نیز آنلاین است. خواستم منباب ادای احترام، سلامی به آقای ورسی بدهم تا یک احوال پرسی هم شود. آقای ورسی مرا از یکساله شدن وبلاگ «سخن» مطلع ساخت که با تاسف بی خبر بودم. بی خبری ام ریشه در تنبلی ام دارد و خوب است اینجا اقرار کنم چون اعتراف عدم تحرک، خود یک تحرک است و یا به عبارت وطنی، نامردی را اقرار کردن ـ کلان مردی است...
خلاصه کلام رفتم و نوشته های آقای ورسی را که در ارتباط به یکساله شدن وبلاگ «سخن» و به ویژه وبلاگ نویسی نوشته، خواندم که در ضمن از این حقیر پقیر نیز تشکری کرده است که به باز کردن وبلاگ کمک کرده بودم گویا. هرچند نوشته های آقای ورسی و انسان های مانند ایشان، از نوشته های ساده و عادی نیست، یعنی بعد از خواندن آن نوشته ها نمیشه تغییری در اذهان وارد نگردد و طبیعتاً خواندن آن برای من هم دل و دماغ دیگری بخشید تا بیایم و چند جمله ای بنویسم تا بدین سان از آقای ورسی مجدداً تشکر کرده باشم، اما مهمتر از آن اینکه خواستم بیایم و به همان اصطلاح وطنی بگویم که: آقای ورسی...؟ قابل تشکر نیست..!
اعتقاد من به حیث یک انسان عصر خودم این است که انسان گاهی خواسته و گاهی هم نخواسته، گاهی پلان شده و گاهی هم پلان نشده به دنیا آورده می شود که این مسله بر می گردد به والدین و یا آن جفتی که تولید نسل می کند. در این روند، جالب توجه این است که خود تازه وارد نه از خواستن چیزی را می داند و نه هم از نخواستن ـ اما زمانیکه پا به عرصه حیات می گذارد، چند چیز بصورت اتومات متوجه او گردیده و از وظایف او شمرده می شود که از جمله عضویت در جامعه است. عضویت در جامعه بدین مهفوم که انسان وقتی به دنیا می آید، بصورت اتومات عضو جامعه و محیطی می گردد که در آن نفس می کشد و می زیید. وقتی انسان عضو یک جامعه، یک سازمان و یا یک تشکیلات می گردد، مسلماً یک سلسله وظایفی وظیفه او می گردد که باید بداند و به آن رسیدگی کند. اینکه شخص تا چه حد توانسته مسؤلیت اش را درک کند و وظیفه اش را انجام دهد، ارتباط می گیرد به شناخت شخص از خود شخص. ادامه این موضوع به یک بحث گسترده نیاز دارد و حالا ازش می گذریم.
من، که عضوی از اعضای جامعه ی خود هستم، همیشه آرزو داشته ام که تحرک داشته باشم، فعال باشم و بجنبم و... اما این را هیچ وقت از نظر دور نداشته ام و از خود همیشه پرسیده ام که کدام یک از دو چیز در من برای جامعه ای که من به آن مربوط هستم، مفیدتر است، تحرکم و یا عدم آن... چون این مسله در سبک زندگی ما خیلی تاثیر دارد و مهم است که انسان قبل از هرچیزی، خود و حرکت خود را نقد کند و خوب بداند که کی است و چه می کند. بنا براین، کوشیده ام هیچ وقت پا فراتر از چارچوبه ای که فکر می کنم جنبیدن در آن از توانم نیست، ننهم. ما و شما شاهد تحرکات و جنبش های در جامعه خود بوده و هستیم که متاسفانه ضرر آن بیشتر از نفع آن بوده است ـ یعنی افراد و اشخاصی هستند که به سمت منفی، اما به اعتقاد خود شان مثبت، آنقدر تیز می شوند که تیزتر از دم چاقو که هر حرکت شان جریحه ای را در پیکر انسان وارد می کنند. اما برعکس، افراد و اشخاصی را هم خوشبختانه داریم که اساساً سرمایه ها و اندوخته های معنوی و فرهنگی ما هستند و کسانی هستند که قادر اند یک نسلی را تربیه سالم کنند اما روی دلایلی کنار رانده می شوند و در نهایت زیستن در دنیای سکوت را انتخاب می کنند ـ چون وقتی به وضعیت دقت می کنند، ترجیح می دهند خود را کنار بکشند و سکوت کنند.
من از 4 سال پیش تا سال گذشته شناختی را که از آقای ورسی داشتم، فکر کردم حیف است که اگر از اندوخته های ایشان استفاده نشود. از اینرو بود که سال گذشته جسارت کردم و محترم آقای ورسی را که یکی از سرمایه های فرهنگی ما است، وادار کردم تا از افکار و اندیشه ها و تجربیات خود ما را مستفید گرداند و بیش از این خاموش نباشد. آقای ورسی افتخار بخشید و این پیشنهاد را پذیرفت. من بحیث یک عضو از جامعه، از آقای ورسی صمیمانه تشکر می کنم که در طول سالی که گذشت، با انتشار بیش از 50 نوشته معقول و جامعه سازش، ثابت کرد که مسؤلیت اجتماعی اش را در قبال جامعه خود درک کرده و وظیفه اش را بصورت خیلی شایسته اش انجام داده است.
در اخیر یک نکته را عرض می کنم اینگونه که ما نسل حاضر زمانی متوجه خلای این دوستان در جامعه خود می شویم که دیگر آنها را نداشته باشیم. بناً خوب است از آنها تا که هستند، استفاده و قدر کنیم و از خود نیز چیزی را برای نسل های بعد از خود بجا بگذاریم. وقت و افراد را شناختن و قدر کردن بیانگر ذکاوت و تیز هوشی ما است..!
پیمان عزیز سلام !
دیدی که من نیز مانند خودت اول نمره شدم. نوشته ء زیبایت را خواندم. در یک فرصت کوتاه قلمت چنان توانا بود که بدون کوچکترین فروگذاشت توانست یک صفحه ء قشنگ را رقم بزند. از نظر من پیمان همیشه تحرک داشته بلکه به حیث یک جوان آگاه حرکت را رنگ و جلوه ء تازه بخشیده است. چون صراحت و قاطعیت یکی از ممیزه های بسیار نیکوی است که در سرشت پیمان عجین میباشد. آن چیزی که متاسفانه به خاطر مصلحت جویی ها ی بیهوده در بسیاری ها غایب است. اما لطف که در حق من نمودید ، قطعاً سزاوار آن همه مهربانی نیستم و میگویند ابو سعید ابوالخیر را گفتند که تو ، هیچ ، هستی ، ابو سعید گفت من ، هیچ ، هم نیستم. به گفته ء آن بزرگوار ، من هیچ هم نیستم. بار دیگر تشکر از لطف صمیمانه شما دوست محترم وپر تحرک من.
سلام
مثل همیشه خوب بود به من هم سری بزن....
درود برتو پیمان گرامی! آری زاد بوم عزیز است به هر نوع که هست در سنگ شنده وتبقوس هم رفتم.امامعلو مات که در مورد سهراب کابلی برایم داده بودی بینهایت تشکر وممنونم . ناروی
سلام سلام! آمدم و خواندم. خوشوقتم از اینکه با افکار و باور هایتان معرفی میشوم.
سلام...قلمی توانایی دارید..امیدوارم چون همیشه فعال و پرکار باشید..
سلام دوست عزیز همیشه شاد باشید
سلام
قلمی توانا و روان دارید.
همانطور که گفته ایدعضویت در هر جامعه ای در اختیار ما نیست اما به گمانم اینکه برزخمان را تشریح کنیم و از آن سخن بگوییم وظیفه ماست.
کمی در مورد برزخمان گفته ام در آسمان هشتم
سر بزنید خوشحال می شوم.
بدرود
هاها بیشتر بخندید کیفتان کوک خوب از ان سر دنیا و در عیش و نوش برای ما خط مشی و اندیشه تولید میکنید
سلام آقای پیمان!
امید که همیشه موفق باشید.
با مطلبی جدید در خدمت هستیم.
رضایی
سلام
امیدوارم خوش وخوب باشی
لذت میبرم گاهی سری میزنم دراین وبلاگ
دوست عزیز سلام
موج سوم با افتتاح دفتر در دنیای مجازی ، خبرهای از دنیایی خود دارد . البته باصرف چای شرینی و . . مجازی که قابل تبدیل به چای وشرینی واقعی نیز هم است . موفق باشی دوست عزیز
دوازدهمین سالگرد شهادت منادی عدالت اجتماعی, اُسوۀ ایثار, مقاومت و شهامت استاد عبدالعلی مزاری و یاران صدیق اش را به ملّت قهرمان افغانستان تبریک و تسلیت عرض مینماییم.
بهمین مناسبت مجلس بزرگداشت و تجدید میثاق با آرمان های آن شهید بزرگوار با حضور دانشمندان و متفکران کشور در شهر (مونیخ آلمان) برگزار میگردد.
حضور شما خواهران و برادران محترم بر شکوه این مجلس می افزاید
سلام
شما همان آقای حبیب خواننده معروف هستید
البته ببخشید که این طوری سوال می کنم
سلام دوستان خوبم مطالب تان را خواندم زیبا و خواندنی است
به ماهم سر بزنید
پدرود تا سلام و درود دوباره ای
سلام آقای پیمان
ظاهرا اشتباه کردم، عذر خواهی مرا بپذیرید
اما از این که این تصادف باعث آشنایی با شما شد خوشحالم
گفته بودید اطلاعاتی در مورد خودمان بنویسم
هر نقطه ای از این دنیای پهناور را که تصور کنی گروهی از هم وطنان ما در آن جا زندگی می کنند ما هم در خارج از وطن امانزدیکترین موقعیت جغرافیایی به وطن در کشور ایران زندگی می کنیم
سلام - ببخشید، میچد به چه معنی است.
سلام مجدد
در مورد هنرمند محبوب داود سرخوش نوشته اید من هم از طرفداران ایشان هستم
البته کنسرتی که در اسلو داشتند را هنوز نتوانستم فیلمش را بدست بیاورم اگر امکان دارد برایم میل کنید
راستی من آدرس شما را در وبلاگ دانا جان لینک کرده ام شما هم اگر قابل دانستید دانایی ما را در جمع دوستان خود اضافه کنید
سلام دو ست مهربان . سایت شما خیلی زیبا شده .. مو فقیت بیشتر آرزو میکنم . سپاس
حبیب جان کاکا سلام ما تقدیم تان باد
حتم دارم حتما در مسافرت تشریف داری
دوازدهمین سالروز شهادت ؛ سالار . رهبر و پشوای شهید مزاری بزرگ(ع) را به شما و همه هموطنان تسلیت عرض میدارم .
شعری دارم بهمین مناسبت
سلام بر دوست گرامی حبیب پیمان
گرچه فقرمان بسیار است ولی در هنر بسیار فقیریم.
کمی در مورد فقر هنر گفته ام در آسمان هشتم.
نگاه بیندازید خوشحال می شوم
موفق باشید
سلام دوست . بیا که در مورد طالبان نیکتای دار بروزم .
سلام
از این که وبلاگ دخترک من را هم لینک کرده اید تشکر
اما آقای پیمان ما اگر نسل بعد را بسازیم و مردان و زنانی برای کشور تربیت کنیم که بتوانند آینده ساز باشند نمی توانیم اعتقادات و باور هایمان را نادیده بگیریم
به علاوه اعتقادات هر فرد حتی اگر جنبه عمومی و فراگیر نداشته باشد لا اقل برای خودش محترم و ارزشمند است
دوست عزیز جناب آقای پیمان سلام از مطالب تان استفاده می کنم وهمچنین از آشنای باشما هم خوش وقتم . موج سوم هفتمین جلسه آموزشی خود را به منظور کاملتر شدن و استفاده هرچه بهتر از آن به معرض نمایش گذاشته و آماده پیشنهاد و انتقاد سازنده شما عزیزان می باشد .
ضمنا اگر نظر خاص و صحبت دوستانه و یا کدام پیشنهادی و یا همکاری متقابل طرح و نظری دارید حتما این کار را در دفتر مهمان خانه موج سوم انجام دهید . این را حتما هم میدانید که از خیلی مدت موج سوم شما به عنوان یکی از دوستان خود انتخاب کرده و میزبان شما می باشد . به امید همکاری هایی بیشتر . موفق باشی دوست عزیز
موفق باشید.
سلام به شما ... ( کشتار گاه قصابان ارو پا یی کشو ر های آسیای) باز هم حاضرم .. مو فق باشید
سلام حبیب جان پیمان .
شهر مالمو که میروی یک کمی بالاتر برو، پیش جناب سعیدی . من یک پسر نوجوان دارم ، اجمل جان . چندی قبل رفت جرمنی ، بلغاریا و سویدن نزد یک دوست . یک شب هم مهمان شریف سعیدی بود و « ماه هزار پاره » را تحفه آورد . در باز گشت از دنمارک با موتر سرویس عبور کرد . درایور راه را اشتباهی رفت 300 کیلومتر . تیلفون کرد ، گفتم به حبیب پیمان زنگ بزن که راننده را ادب کند . دیدم تیلفون ترا ندارم . اجمل جان برگشت با کشتی به جرمنی و دوهفته بعد آمد به کانادا . از سفر های مناطق سرد بگذر و یک بار بیا اینطرف ها . برای آغای ورسی سلام برسان . از ما که قهر کردی مگر ؟
منظور کسب احوال و سلام و عرض ادب بود . فقط همین و بس .
بروزم .
با محبت .
دوست عزیز سلام،
وبلاگ زیبایی دارید. من هم در همین اواخر به کلبه وبلاگ ها پیوسته ام. ممنون می شوم اگر از آن دیدن نمایید و نظر تان را ارائه نمایید. عنوان آن را از یکی از شعرهای شاندورپتوفی گرفته ام: عشق و آزادی! آدرس آن به شکل ذیل است:
www.kabul.parsibox.com
سلامی دوباره .
از حضور و پیامت ممنونم . شاید هم سن باشیم با تفاوت یکی دو سال . لاکن مرا پیش در حلقه ازدواج انداختند و ترا پس . تو دو فرزند داری ، من یکی . پس من جوانم آخر . درین جا بچه ها نیز سفر میکنند . اگر سویدن رفتم در بازگشت برایت تیلفون میکنم و باهم یک چای سبز میزنیم و قصه های تلخ زادگاه مان را برایت باز گو خواهم کرد . از محبتت ممنونم .
روزگارت پر مهر باد .
راستی گفتی بوش پسر خاله آن مرحوم است . اگر نعیم بشنود مانند من منظر فحش هایش باش . اون با معرفت خیلی تاریک است . اهد قومی انهم لایعلمون .
وبلاگ شما لیک شده اگر موافق باشید لینک های زیر در وب تان قرار دهید
http://n-farda.mihanblog.com/
نوید فردا
http://kelkin.blogfa.com/
کلکین انتظار